محل تبلیغات شما



سلام بر دانای قشنگم. امروز که اینو برات نوشتم که فقط بدونی کلاس اولت چقدر سخت میگذره .کرونا اومد و شما کلاس اولت دو ماه رو هواست. و کلا اینقدر خسته و کلافه شدی که خدا میدونهاز ترس این بیماری هیچ جا نمیبرنت همش خونهی مامان مهناز اینا و خونه ی خودتون هستین تو این وضعیت کرونا اسباب کشی کردین و اومدین دو تا خیابون بالاتر. با اینکه خونتون خیلی بزرگتر و بهتر هستی ولی واقعا ضربه بدی خوردی و خیلی ناراحت بودی که از خونه ی مامان مهناز اینا دور
امروز که دارم مینویسم دانا ی قشتگ خاله در حدود 28 روز دیگه کلاس اولی هستش . واقعا نمیتونم باور کنم که اینقدر زود بزرگ شد و به همین زودی مامان و بابای مهربونش باید به فکر دفتر و کتاب و لباس مدرسه اش باشند. دوست داشتن تو دانای قشنگ و مهربونه من یه جوریه که انگار وظیفه ام اینه بینه همه ی بچه هاا تورو خیلی دوست داشته باشم. به تو محبت کنم و از ته دلم هر چیز که بهترین هستش رو برای تو بخوام. بزرگ شدی و حرفای خنده دار میزنی با تبلتت اوردیمت تو گروه
الان که برات می رسم یه خاله ی 28 ساله متاهل هستم که به دور از خانواده ی عزیزم نزدیک به 1 سال و نیم است در کنار همسر مهربانم در پایتخت زندگی میکنم راستش خواهر زاده ی عزیزم دانا جان متن خاصی قرار نبود بنویسم اما نا خداگاه یه جور عجیبی احساسی شده ام و اشک تو چشمامم حلقه زده یاده تمامه خاطرات مشترکمون بخیر. من با تو عاشق ترین بودم. لذتی که از داشتنت داشتم رو هیچ وقت فراموش نمی کنم. یه جور حس مادرانه .
واقعا دلم میخواسست از این همه تغییر و تحولی که این روزا در رفتار دانا میبینیم بنویسم. گاهی اینقدر برام این سیر تکاملِ رشد و فکر و عقلی و جسمی عجیبِ به شدت همه چیزو متوجه میشه مخصوصا این 2 3 روز اخیر واقعا متعجبم میکرد. امکان نداره ازش بخوام کاریو انجام نده و اون کارو انجام بده. کافیه بگم نه دانا نــــــــه اون کارو هر چقدرم براش جالب و هیجان انگیز باشه انجام نمیده دستمو میگیره و از من میخواد به اون چیز دست بزنم
اینروزهااا روزااایه که بعد از تلاش های زیاادش پسرکمون بالاخره راه رفت اونم با یه سرعته شگفت انگیز میل زیادی داره برای سر پا واستادن و برای خودش دست زدن شیطنتاااش به بی نهایت رسیده خرابکاری هاش قابل شمردن نیست هر چیزی جلوش باشرو دست می زنه و تا دل و رودشو در نیااره ول کن نیست. عاشق اتاق خاله نگااارشه و تمامه کمدااارو باااز می کنه و تا دعوا نشه از اتااق بیرون نمی رهاینروزااا تا خودش نخواد نمی خوابه.
دانای قشنگ خاله سلام. شاید باورت نشه و در تصورت نباشه که چقدر زیاد دوستت دارم و عاشقتممم. دانا دلم برات ضعف میره و بنظرم زیبا ترین و مهربون ترین بچه ی دنیاییی دانا 1 ماه بود رسما بی قرار اومدنمون بودی هر دفعه زنگ میزدی. صداتو لوس میکردی و میگفتی خالههه ایی کی میای.؟خاله اییی یعنی چند شب دیگه میای؟! مدرسه ات کاملا مجازی شده. یعنی همه مجازی بودن و فقط تو هفته ایی 2 3 بار یک ساعته مدرسه میرفتی که در نهایت معلمت گفت نیایی و تو ام مثله

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها